پارت صد و هفتم

زمان ارسال : ۱۹۶ روز پیش

در پلاستیکی بتادین را باز کرد.با دستی لرزان،دست امیرسام را گرفت.بی‌محابا مایع بتادین را روی زخم او ریخت و هیچ حواسش نبود که هر چه هست را دارد خالی می‌کند‌.امیرسام با چهره‌ای درهم دستش را عقب کشید.دستش را تند‌تند در هوا تکان داد تا اندکی از سوزشش کم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید